سودای نگاه یلدایی ...
شب باشد و یلدا،
من و سودای نگاهت...
#رهااحمدی
یلدا تون مبارک:)
[ سه شنبه 95/9/30 ] [ 8:8 عصر ] [ احمد ترکاشوند ]
[ نظرات () ]
شب باشد و یلدا،
من و سودای نگاهت...
#رهااحمدی
یلدا تون مبارک:)
با عشق
سیب هم طعم دیگری ست ...
سهراب سپهری
مرا خیال تو بی خیال عالم کرد...
عشق یعنی
در میان صد هزاران مثنوی
بوی یک تک بیت
ناگه مست و مدهوشت کند?
نمیدانم چرا؟ اما تو را هرجا که می بینم
کسی انگار می خواهد ز من، تا با تو بنشینم
تن یخ کرده، آتش را که می بیند چه می خواهد؟
همانی را که می خواهم، ترا وقتی که میبینم
تو تنها می توانی آخرین درمان من باشی
و بی شک دیگران بیهوده می جویند تسکینم
تو آن شعری که من جایی نمی خوانم، که میترسم
به جانت چشم زخم آید چو می گویند تحسینم
زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟
چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟
نباشی تو اگر، ناباوران عشق می بینند
که این من، این من آرام، در مردن به جز اینم
محمد علی بهمنی