سرای بی کسی
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذرگهی است پر ستم که اندرو به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
چه چشم پاسخ است ازین دریچه های بسته ات
برو که هیچکس ندا به گوش کر نمی زند
نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست
و گرنه بر درخت تر کسی تبر نمی زند
هوشنگ ابتهاج
[ یکشنبه 94/5/25 ] [ 6:9 عصر ] [ احمد ترکاشوند ]
[ نظرات () ]